ازدواج موفق، نگاه آدمها را به خیلیچیزها عوض میکند. به عنوان مثال، دختری که به مرد رویاهایش رسیده، آرزو میکند همه دختران جهان احساس خوشایند او را تجربه کنند و از همین رو، وقتی با دوستان مجردش روبهرو میشود، ناخواسته چهره یک نصیحتگر را بهخود میگیرد.
اگر شما هم در روزهای شیرینزندگی مشترکتان به سر میبرید، باید مراقب رفتارهایی باشید که میتواند میان شما و دوستان مجردتان فاصله بیندازد: جملات اشتباهی که ناخواسته به زبان میآورید.
در میان جملات اشتباه، ۵ جملهای که نباید به دختران مجرد بگویید از این قرارند:
نگران نباش، پیدایش میکنی
دوست مجرد شما ۳۰ سالگی را رد کرده و هنوز مردی به زندگیاش نیامده؟ در چنین شرایطی او را با خودتان که ازدواج کردهاید مقایسه نکنید و از تلاش برای امیدوارکردنش دست بردارید. شاید او فعلا از اینکه تنهاست لذت میبرد و شاید خودش این سبک زندگی را انتخاب کرده. پس هربار که او را میبینید، نگویید نگران نباش، همسر رویاهای تو همین اطراف است و خیلی زود پیدایش میکنی.
غصه نخور، خیلی وقتداری
دختریکه همه دوستانش به خانه بخت رفتهاند، در صورتیکه خیال ازدواج کردن داشته باشد، میداند که با بالا رفتن سن خیلی از امتیازهایی که در ذهن دیگران دارد را از دست میدهد. احتمالا مردانیکه به او پیشنهاد ازدواج میدهند، وارد چهارمین و پنجمین دهه زندگیشان شدهاند و احتمالا زمانیکه از کسی خوشش میآید، رقیبهای جوانتری وجود دارند که رسیدن به وصال را برایش سخت کنند، پس دلیلی ندارد با دلداری دادنهای بیهوده، او را آزار دهیـد. اگر بخواهید با کلمات به دوستتان ثابت کنید که هنوز زمان زیادی برای خوشبخت شدن دارد، درواقع به او میگویید: «زود باش؛ همه فرصتهای خوب را داری از دست میدهی!»
سخت نگیر
همه آدمها برای خودشان معیارها و ایدهآلهایی دارند. اینکه معیارهای دوستتان با ایدهآلهای شما برای ازدواج فرق میکند، دلیل خوبی برای قضاوتکردن در مورد او نیست. قرار نیست همه آدمها به یک سبک زندگی کنند، پس مدام به او نگویید ما هم در آغاز با این شرایط شروع کردیم. «همسر من هم همه ایدهآلهای مورد نظرم را نداشت یا من هم با خانوادهاش فلان مشکل را داشتم». شما در مقامی نیستید که به او درس زندگی دهید و اگر دوستتان از شما تقاضای مشاوره نکرده، دلیلی ندارد ملاقاتهایتان را به جلسات روانشناسی تبدیل کنید.
ممکن است دیر شود
اگر دوستتان در بهترین زمانیکه یک زن برای بارداری دارد، هنوز مجرد است، با انتقال نگرانیهایتان به او آزارش ندهید. مطمئنا او میداند که در چه سن و چه شرایطی قرار دارد و اگر امکان به سرانجام رساندن یک ازدواج را داشت، مسلما این فرصت را از خود دریغ نمیکرد. شاید او هنوز مرد ایدهآلی را پیدا نکرده و شاید بهخاطر شرایط خانوادگی و اقتصادیاش چنین تصمیمی نگرفته است. باور کنید که او بهتر از هرکسی میداند کجایکار است و نیازی ندارد این موضوع را به او یادآوری کنید.
اول نظر خودش را بپرسید
ممکن است او از شما برای انتخاب همسر مناسب کمک گرفته باشد و از اینکه هر ازگاهی کسانی را برای خواستگاری به او معرفی کنید، استقبال کند اما بهتر است قبل از قرار گذاشتن برای او، در این مورد نظرش را بپرسید.
منبع: مشاورفا
ازدواج به عنوان یک ارتباط عاطفی طولانی مدت و متعهدانه، همان قدر که ساده به نظر می رسد، پیچیدگی های ویژه ای هم دارد. یکی از دلایلی که برخی همسران بعد از مدتی از هم جدا می شوند و نمی توانند ارتباط شان را حفظ کنند، ناآگاهی از همین پیچیدگی هاست. به نظر می رسد تا زمانی که یک نفر برخی «آمادگی ها» را در خود رشد و پرورش نداده باشد، لزوما با یافتن فردی که دارای تمام ملاک های مورد نظرش است، نمی تواند ارتباط پایداری در زندگی مشترک داشته باشد، چراکه وقتی این آمادگی ها نباشد، کم کم تنش ها شروع خواهد شد، 2 طرف حرف هم را نخواهند فهمید، درگیری ها بیشتر خواهد شد و روز به روز طرفین بیشتر از هم دور خواهند شد. در ادامه این مطلب به چند مورد از «آمادگی های قبل از ازدواج» اشاره می شود که باید با اطمینان از دارا بودن آن ها برای ازدواج اقدام کنید.
توانایی پذیرش علایق فرد دیگری در زندگی
در ازدواج، قرار است با فردی که دنیای دیگری دارد، علایق و نیازها، خصوصیات شخصیتی و خلقی متفاوتی از شما دارد و به طور کلی با فردی که با شما متفاوت است زندگی کنید و سازگار شوید. افسانه ها و ضرب المثل های عامیانه را کنار بگذارید، این که «من و تو باید ما شویم» یا «من و تو یک روح هستیم در دو بدن» به درد ازدواج بلندمدت نمی خورد. در واقع این عقاید نه تنها مفید نیست بلکه می تواند به رابطه آسیب هم برساند. وقتی طرفین رابطه ازدواج «فردیت» خود را به نفع «رابطه» کنار بگذارند، نه تنها بهبودی در رابطه ایجاد نمی شود بلکه پس از مدتی نارضایتی از رابطه شروع و اختلاف ها به شکل شدیدتری دیده می شود.
برای همین است که روانشناسان توصیه می کنند افرادی که «کاملا شبیه» ما هستند و افرادی که «اصلا شبیه» ما نیستند، گزینه های مناسبی برای ارتباط نیستند. در روابط زندگی مشترک سالم، طرفین، فردیت دیگری را به رسمیت می شناسند، علایق و نیازهای او را می پذیرند و آن ها را نادیده نمی گیرند. اشکال کار از جایی آغاز می شود که شما توانایی کنار آمدن با تفاوت های طرف مقابل تان را ندارید و بنابراین سعی می کنید او را شبیه خودتان کنید، تغییر دهید و کنترل یا محدودش کنید.
آمادگی مستقل شدن
برقراری ارتباط عاطفی مناسب با همسر نیاز دارد شما در بسیاری از ابعاد زندگی تان از خانواده مستقل شده باشید. در واقع انرژی روانی شما باید به سمتی برود که کمتر از خانواده نیرو بگیرید. به بیان دیگر شاید شما هم بارها شنیده اید که انسان ها غیر از این که «بند ناف جسمانی» دارند، «بند ناف روانی» هم دارند. جنین تا زمانی که در رحم مادر است، به بند نافی نیاز دارد که تمام زندگی اش را از آن می گیرد و درست بعد از تولد، همان چیزی که تمام زندگی اش بود، قطع می شود تا بتواند خودش را با شرایط جدید سازگار کند و به گونه ای دیگر زندگی کند.
تا مرحله ای از رشد، انسان ها به حمایت روانی خانواده نیاز دارند، این همان «بند ناف روانی» است که ما برای رشد به آن نیازمندیم؛ حمایت همه جانبه ولی درست مثل «بند ناف جسمانی»، از مرحله ای به بعد باید «بند ناف روانی» را هم قطع کرد زیرا برای رشد روانی، نیاز به استقلال از خانواده داریم. مخصوصا برای ازدواج که برخی وابستگی ها به خانواده باید برطرف شده باشد یا به حداقل برسد: وابستگی های مالی، وابستگی های عاطفی و وابستگی های حمایتی.
خودشناسی برای حذف رفتارهای اشتباه
اگر فکر می کنید بعد از ازدواج همه مشکلات رفتاری تان برطرف می شود، اجازه دهید جسارت کنم و بگویم که اشتباه فکر می کنید! هیچ فردی این توانایی را ندارد که همه عیب های شما را حذف کند بنابراین قبل از ازدواج، دست به خودشناسی بزنید، ویژگی های شخصیتی و خلقی تان را بشناسید، الگوهای ناکارآمد ارتباطی تان را بشناسید و به اصلاح آن بپردازید و ضعف ها را تا جای ممکن برطرف کنید، در غیر این صورت در زندگی مشترک با مشکلات بی شماری مواجه خواهید شد.
انتظار نداشتن برای شاد شدن 100 درصدی زندگی
اگر در دوران مجردی احساس شادی نمی کنید و از زندگی لذت نمی برید، احتمالا با ازدواج تان نیز اتفاق خاصی نخواهد افتاد و نباید انتظار داشته باشید با ازدواج میزان رضایت تان از زندگی به 100 درصد برسد. خوشبختی و خوشحالی واقعی از درون به وجود می آید و اتفاق ها و افراد بیرونی لزوما نمی توانند شادتان کنند. اگر در دوران مجردی و تنهایی به اندازه کافی نیرومند هستید که با مشکلات و اتفاق ها کنار بیایید، از زندگی لذت ببرید و با ویژگی های خودتان کنار بیایید، احتمالا با ازدواج نیز می توانید این کار را بکنید وگرنه باید قبل از ازدواج این مشکل را حل کنید.
پذیرفتن گذشته
همه ما گذشته ای داریم که طبیعتا فرد جدیدی که وارد زندگی ما می شود باید آن را بپذیرد ولی قبل از آن، خود ما باید با گذشته مان کنار آمده باشیم و قادر باشیم آن را کنار بگذاریم. امکان دارد برخی افراد در گذشته ارتباط های عاطفی ناموفقی داشته باشند اما حالا مهم این است که برای ازدواج با آن کنار آمده باشند. اگر هنوز با خودتان کنار نیامده اید، نسبت به ارتباط گذشته تان عصبانی هستید یا هنوز نمی دانید چه می خواهید، کمی صبر کنید. ضمن اینکه مهم است بین رابطه قبلی که داشته اید و رابطه متعهدانه جدید برای ازدواج که در پی ایجاد آن هستید، فاصله زمانی مناسبی سپری شده باشد.
آمادگی به اشتراک گذاشتن زندگی شخصی
وقتی می خواهید ازدواج کنید، در واقع با دوستان، خانواده، عادات، علایق و موقعیت های اجتماعی طرف مقابل نیز ارتباط برقرار می کنید و از طرفی او نیز با شما ارتباط برقرار می کند. تردیدی نیست که «حریم خصوصی» مهم است ولی باید با آمادگی اجازه دهید دیگری در زندگی روزمره شما وارد شود و برای او زمان بگذارید. در واقع «ازدواج» پلی بین زندگی های طرفین است. وقتی افراد به جای کشیدن پل، «دیوار» بین زندگی های شخصی خود بکشند احتمالاً باید منتظر تنش های جدید باشند.
منبع: مشاورفا
همه ما میدانیم که نباید دیگران را از روی ظاهر قضاوت کرد، اما حقیقت کمی متفاوت است. درست از همان زمانی که یا شخص دیگری آشنا میشویم، آن فرد ما را از روی چند مورد قضاوت میکند.
به گزارش مشاورفا به نقل از فرادید، البته این قضیه فقط در مورد دیگران نیست، ما هم زمانی که با شخصی دیگر آشنا میشویم چنین قضاوتهایی را انجام میدهیم. درست است که شما در شناسایی افراد دیگر دنبال ویژگیهای مثبت اخلاقی چون صداقت، مهربانی و هوش هستید، اما موارد ریز نیز بیتاثیر نیست.
اهمیت دادن به مدل موی دوستتان حتی در برخی موارد شما را به ادامه دوستی ترغیب میکند. به طور کلی، برخی نکات ظاهری هستند که باعث میشوند شما نسبت به شخص دیگر قضاوت کنید و یا تصمیم دیگری بگیرید. از این رو، چندین ویژگی وجود دارد که دیگران شخصیت شما را بر اساس آن قضاوت میکنند.
دست خط
بر اساس یک مطالعه انجام شده، سبک و اندازه دست خط حاوی اطلاعات شخصیتی است. این مطالعه توسط شرکت ملی خودکار بریتانیا صورت گرفت و طی آن مشخص شد که اشخاص خجالتی، باریک بین و درسخوان معمولا دست خط ریزتری دارند. در سوی دیگر، افراد اجتماعیتر تمایل دارند با دست خط بزرگ توجه دیگران به خود جلب کنند.
علاوه بر این مسئله، افرادی که با مسائل به شکلی جدی برخورد میکنند بیشتر بر روی خودکار خود فشار میدهند. این در حالی است که افراد حساس کمتر روی خودکار فشار وارد میکنند.
رنگ مورد علاقه
رنگها همواره از جایگاه خاصی در روانشناسی برخوردار بودهاند. بر همین اساس، مقالهای در سایکولوژی تودی به چاپ رسید که میگوید رنگ مورد علاقه شما برای لباسهایتان حاوی اطلاعات ارزشمند شخصیتی است. افرادی که بیشتر لباس مشکی به تن میکنند حساستر و هنرمندتر بوده و به جزئیات توجه بیشتری میکنند. افرادی که بیشتر لباسهایی با رنگ قرمز به تن میکنند هم از جنب و جوش بیشتری برخوردار بوده و در زندگی بیشتر تلاش میکنند.
افرادی که بیشتر رنگ سبز میپوشند مهربانتر و وفادار بوده و لباس سفید نشان از نظم و منطقی بودن آن شخص دارد. این مقاله همچنین به ما میگوید که افرادی که بیشتر لباس آبی به تن میکنند حساس و استوار بوده و به اطرافیان خود بیشتر از دیگران اهمیت میدهند.
جویدن ناخنها
برخی از اعمال عصبی تکرارشونده میتواند حاوی اطلاعات مهمی از شخصیت شخص باشد. اگر اتفاقی بیفتد که شما را به اندیشیدن وادار کند، بدن شما به چگونه پاسخ خواهد داد؟ آیا مدام موهای سر یا دستتان را میکشید و یا ناخنهایتان را میجوید؟ برخی از افراد خود را نیشگون میگیرند، شما از این دسته هستید؟ این موارد میتواند به معنای ناامیدی، عجول بودن، خستگی و یاس باشد.
پژوهشی به طور خاص بر روی جویدن ناخن کار کرده و میگوید که افرادی که مرتب ناخن خود را میجوند، افرادی کمال گرا، نگران و البته عصبی هستند.
کفشها
روانشناسان بارها بر روی این مسئله تاکید کردهاند که میتوان دیگری را بر اساس کفشهایش قضاوت کرد. عمری گیلات، محقق دانشگاه کانساس آمریکا، پژوهشی را در این رابطه انجام داده که میگوید میتوان تنها با بررسی قیمت، رنگ و وضعیت کفش بیش از ۹۰ درصد ویژگیهای شخصیتی صاحب کفش را حدس زد. وی میگوید مواردی چون درآمد، وابستگی سیاسی، جنسیت و حتی سن را میتوان از این طریق حدس زد.
چشمها
چشمها آینه روح هستند. چشمها میتوانند به اندازهی کتابها در مورد شخصیت شما به دیگران بگویند. طرز فکر، احساسات درونی، میزان وفاداری و همچنین خیانتکاری را میتوان از روی چشمها خواند.
در این زمینه نیز پژوهشی انجام شده که میگوید افرادی که رنگ چشمایشان آبی است، سازشپذیری کمتری داشته و بیشتر به مشروبات الکلی تمایل نشان میدهند. اطلاعات دیگری که چشمها به ما میدهند این است که اگر با کسی تماس چشمی برقرار کردید و آن طرف نتوانست برای مدت طولانی این رابطه را برقرار کند، بدین معنا است که آن شخص از خودداری و اراده ضعیفتری برخوردار است.
وقت شناس بودن
اینکه زود یا دیر سر قرار حاضر میشوید از اهمیت زیادی برخوردار است. هر دو حالت اطلاعات مثبت و منفی فراوانی را از شخصیت شما در اختیار طرف مقابل میگذارد. البته حدس زدن تاثیر هر یک از حالات کار دشواری نیست: اگر زود سر قرار حاضر شوید بدان معنا است که نسبت به وقت دیگران اهمیت قائلید و در غیر این صورت، تاثیر منفی از خود به جای خواهید گذاشت.
نحوه دست دادن
از نظر روانشناسی، کسانی که محکم دست میدهند اعتماد به نفس و شخصیت استواری را از خود نمایش میگذارند. این دسته از افراد شخصیتی برونگرا داشته که تمایل دارند راجع به احساسات خود با دیگران صحبت کنند. البته ناگفته نماند که این افراد شخصیت چندان آرام و متینی ندارند! به طرف دیگر ماجرا بنگریم، کسانی که شل دست میدهند از عدم اعتماد به نفس کافی رنج برده و از چالشها استقبال نخواهند کرد.
البته دست دادن اطلاعات دیگری را هم بازگو میکند. اشخاصی که دستشان را به سمت شما دراز میکنند، روحیهای اجتماعی داشته و کسانی که غیر صمیمی هستند معمولا از دراز کردن دستشان امتناع میورزند.
در آخر، خودتان را بر اساس این معیارها بسنجید و ببینید که از نظر ظاهری چه تصویری از خود به جای میگذارید.
منبع: مشاورفا
با توجه به شیوههای زندگی نوین و پیچیدهتر شدن شرایط زندگی افراد با استرسها و فشارهای حاصل از این زندگی مواجه هستند. مشاوره خانواده فرآیندی است که راه کارهای مناسب برای سازگاری افراد با این شرایط و مدیریت استرس فراهم میسازد. علاوه بر این چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد به دریافت اطلاعات مناسب در زمینههای مختلف را موجب میشود. از اینرو مشاوره خانواده چنین وظیفهای را بر عهده میگیرد، به ارائه راهنمایی ، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت میورزد.
هر چند میتوان گفت که بطور کلی تمام زمینههایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند، اما به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره میشود:
هر چند مشاوره قبل از ازدواج عموما اصطلاح کلیتری است و زمینههای مختلف را در جریان ازدواج در بر میگیرد از جمله مشاورههای پزشکی و ژنتیکی. اما مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آشنایی افراد با مشکلاتی که اغلب بعد از ازدواج منجر به پدیدههای شومی چون طلاق میشود، انگیزه افراد را برای انجام مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی برانگیخته است.
چنین فرآیندی به جوانانی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند کمک خواهد کرد، اطلاعات مناسب و کاملتری از ویژیگیهای یکدیگر کسب کنند و تنها به معیارهای ظاهری به عنوان ملاک انتخاب همسر توجه نکنند. در این راستا روانشناسان و مشاوران کمک شایان توجهی در جهت شناسایی افرادی که ازدواج آنها با یکدیگر اغلب مشکل آفرین بوده و ازدواجهای ناموفقی را سبب میشوند، مینمایند. به عنوان مثال ازدواج یک فرد درون گرا با یک فرد برون گرا و در سطوح تخصصیتر ، افراد ناایمن اجتنابی با افراد ناایمن دوسوگرا. مشاوران خانواده در این فرآیند از انواع مصاحبه و در صورت نیاز از آزمونهای روانی استفاده میکنند.
مقوله تربیت فرزندان از موضوعات بسیار مهمی است که اغلب مشاوران خانواده ، مراجعین زیادی در این راستا دارند. بطوری که خانوادهها با افزایش اطلاعاتی که در زمینه تربیت مناسب فرزندان و لزوم آن پیدا کردهاند و رغبت فزاینده در جهت آموزش راهکارهای مناسب برای تربیت کودکان و نوجوانان خود نشان میدهند. در این زمینه خدمات مشاوران ممکن است درزمینه آموزش و ارائه راهنمایی باشد و یا زمینه حل یک مشکل تربیتی. در موضوع اول مشکلی اتفاق نیافتاده و خانواده راغب است به صورت پیشقدم مطالبی مفید را در زمینه تربیتی بیاموزد، اما در موضوع دوم اغلب بعد از بروز مشکل است که خانواده مراجع میکنند و در جهت حل مشکل اقدام میکند. به عنوان مثال خانوادههایی که متوجه شدهاند فرزند آنها مدتی است دروغهای زیاد میگوید.
روابط موجود بین اعضاء خانواده در سلامت خانواده و اعضاء آن از جنبههای مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ میدهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش میبرد به خدشه بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، میبینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است. در این مقوله مشاوره خانواده تلاش میکند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزشهای لازم را بدهد، به آنها را در شناخت یکدیگر کمک نماید. همچنین به آنها کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند، شیوههای مناسب ارتباط با یکدیگر بشناسند و از همه مهمتر به تفاوتهای موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار میآورد، آشنا شوند.
هر چند وجود برخی مشکلات در اکثر خانوادهها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر میرسد، اما خانوادههایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبرو هستند. بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانوادهها میکند. هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت میگرفت. ولی آنچه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر میسازد دور شدن خانوادهها از یکدیگر و فقدان اطلاعاتی مناسب افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست. در چنین جلساتی اغلب اعضاء مشکلدار و حتی اعضاء غیر مشکلدار شرکت میکنند. از جمله این مشکلات عبارتند از اختلافات مربوط به خانوادههای همسران ، دخالت آنها و یا سایر عوامل و ... .
وجود یک عضو که از لحاظ روانی دارای مشکلاتی است تأثیرات زیادی روی بافت خانواده دارد. این مشکلات چه خفیف باشند مثل یک افسردگی خفیف و چه عمیق باشند، مثل وجود یک فرد اسکیزوفرن یا عقب مانده ذهنی در خانواده قابل توجه هستند. با توجه به اینکه این دسته از مشکلات اغلب کل اعضاء را میتواند به نحوی تحت تاثیر قرار دهد مشاوره با کل اعضاء خانواده لازم به نظر میرسد. به عنوان مثال آموزش خانوادهای که یک عضو معتاد دارد. به عبارتی مشاوره خانواده در این کارکرد خود علاوه بر شناسایی و ارجاع مناسب اختلالات روانی مثل انواع افسردگی ، اضطرابها ، اختلالات شخصیت ، اختلالات روان تنی ،اختلالات جنسی ، اختلالات سوء مصرف مواد ، آموزشهای لازم را برای سایر اعضاء سالم خانواده ارائه میکند.
امروزه در کشور ایران ما این فرآیند گسترش فراوانتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. مردم اطلاعات بیشتری در زمینه انواع مشکلات پیدا کردهاند و به لزوم انجام مشاوره تمایل بیشتری نشان میدهند. با افزایش گرایش مردم به انجام مشاورههای خانواده در زمینههای گوناگون ، مراکزی که چنین خدماتی را ارائه میدهند نیز افزایش چشم گیری داشتهاند. این مراکز در دو دسته دولتی و خصوصی انجام وظیفه میکنند. استفاده از خدمات دولتی به علت پایین بودن هزینه جلسات که اغلب تعداد جلسات هم زیاد است طرفداران بیشتری پیدا کرده است. مراکز وابسته به بهزیستی ، بیمارستانها ، ادارات بیمه و کارخانجات معمولا چنین خدماتی را ارائه میکنند.
ازدواج با افرادی که مبتلا به اختلال شخصیت هستند، نتیجه ای جز جدایی نخواهد داشت. حتی اگر این جدایی، طلاق عاطفی باشد. متاسفانه افراد مبتلا به اختلال شخصیت اعتقادی به درمان ندارند چون فکر می کنند عادی هستند. به همین دلیل، برای درمان اقدامی نمی کنند یا اگر اقدام کنند، معمولا به دلیل عدم همکاری، درمان ناتمام خواهد ماند.بر خلاف مبتلایان به اختلالات عاطفی و اضطرابی، افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولاً ناراحتی یا اضطرابی را احساس نمی کنند، انگیزه ای برای تغییر رفتارشان نشان نداده و تماس با واقعیت خود را از دست نمی دهند.
این رفتارها برای فرد قابل قبول بوده و مقاوم به تغییر و غیر قابل انعطافند. نداشتن حس همدردی با دیگران و وجود مشکلات بین فردی در ایجاد صمیمیت و نیز اختلافات و نا آرامی در محیطهای کاری از مشخصات این افراد هستند.
چون این اختلال اغلب به وسیله متخصصان به راحتی تشخیص داده نمی شود، بنابراین ارتباط آن از نظر سبب شناسی برای سایر جنبه های سلامتُ در نظر گرفته نشده و چه بسا این اختلال روند درمان سایر بیماری ها را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد.
برخی از انواع شایع اختلالات شخصیت به شرح زیر می باشند:
* اسکیزوئید: با علایم مردم گریزی، منزوی و تنها، دیرآشنا و کناره گیر، اجتناب از روابط نزدیک، سرد و بی انعطاف.
* پارانوئید: سوء ظن و تفسیرهای مظنونانه و بدخواهانه از اعمال دیگران، ظنین بودن بدون دلیل و شواهد کافی به اینکه سایران قصد آسیب رسانی، بهره کشی و فریب از او را دارند و احساس می کنند که اهمیت زیادی دارند و نیز دارای استعدادی غیرعادی هستند.
* اسکیزوتایپ: تفکر سحرآمیز، عقاید انتساب، مسخ دنیای واقعیت، تفکر و گفتار عجیب و غریب و رفتارها یا ظاهر غیرعادی و نامتعارف(اعتقاد زیاد به تله پاتی و غیب دانی)
* نمایشی: رفتارهای متظاهرانه و تئاترگونه، اشتیاق ها و هیجانهای کوتاه مدت، اما بسیار شدید و غلیظ و مشغولیت به خود، بی ثبات عاطفی، اتکا به دیگران، رفتارهای پر زرق و برق و آرایش های غلی1 یا پوشیدن لباسهایی که جلب توجه می کند، هیجانی و تحریک پذیر، اما برای برقراری وابستگی های عمیق ناتوان بوده و به توجه طلبی از سوی دیگران نیاز دارند.
* خود شیفته: خود بزرگ بینی، نیاز به تمجید و ناتوان از همدلی با دیگران، خودپسندی، خیالبافی در خصوص موفقیت، قدرت و درخشندگی هوش، خواهان علاقه مندی دیگران به خودشان بدون آنکه این علاقه را به آنان برگردانند.
* ضد اجتماعی: ناتوان در برقراری روابط طولانی، بی توجهی به احساسات دیگران، رفتارهای تکانشی و پرخاشگرانه، تحمل کم در برابر ناملایمات، تمایل به خشونت، فقدان احساس گناه و ناتوانی در عبرت گرفتن از اشتباهات، رفتارهای جنایی و پرخاشگرانه بدون در نظر گرفتن حقوق دیگران و تجاوز به حقوق سایران و دروغگویی و فریب کاری.
* مرزی: بی ثباتی فوق العاده در عاطفه که بین عشق و تنفر حرکت می کند، بی ثباتی خلق و رفتار، ناتوانی در برقراری روابط استوار، احساس ملال دایم، خودزنی و خودکشی های مکرر، طغیان های خشم و کتک کاری.
* اجتنابی: کناره گیری اجتماعی، احساس بی کفایتی و حساسیت زیاد نسبت به طرد یا انتقاد دیگران، دوری کردن از فعالیتهای شغلی که لازمه اش ارتباط با مردم است. به دلیل ترس از انتقاد و تأیید نکردن و طرد شدن.
* وابسته: در برابر خواسته دیگران ضعیف و منفعل هستند. اعتماد به نفس ندارند و رفتارهای مطیعانه و متکی به دیگران داشته و تمایل دارند که تحت مراقبت باشند.
* وسواسی: خشکی زیاد از حد، با وجدان بودن، وظیفه شناسی و نظم و ترتیب بیش از حد، سرسختی و کمال گرایی افراطی در تکمیل وظایف محوله و اشتغال ذهنی زیاد در مورد نظم، شستشو، کمال گرایی و کنترل بسیار جدی و فاقد حس درک شوخی و به دلیل ترس از ارتکاب اشتباه در تصمیم گیری مردد هستند.
* منفعل مهاجم: تأخیر بیهوده در کارها و پرخاشگری خود را به صورت مسامحه در کار، اشکال تراشی، کم کاری و یکدندگی نشان می دهند.
و اما نکته ای بسیار مهم و لازم به توجه:
ازدواج با این افراد محکوم به شکست است
1- اختلالات شخصیت و بیماری های روانی شدت و ضعف دارد لذا با این فرض، همه انسانها و بقول برخی روانشناسان 99 درصد انسانها داری حداقل یکی از اختلالات روانی حداقل بشکل ضعیف آن هستند این را گفتم که خود را مستثنی ازدیگران نکنیم و مدام از آنها عیب یابی نکنیم و قبل از دیگران به خود بیاندیشیم و با این دیدگاه حتی نحوه برخورد، نصیحت، انتظار از تغییر دیگران و... نیز بهبود خواهد یافت.
2- اختلالات شخصیت و بیماری های روانی انسانها معلول بسیاری از عوامل است که بعضا در اختیار انسان نبوده هر انسانی متناسب با شرایط ژنتیکی – یادگیری خانواده ومحیط های مختلفی که در آن رشد(روانی و جسمی) کرده- و نهایتا وضعیت فیزیولوژیکی بدنش ( میزان ترشح هورمونها، چارچوب جسمی و اندامی، توانائیها و استعدادهای بالقوه و....) عمل می کند که ممکن است با وضعیت ما کاملا متفاوت باشد.
لذا گاهی این تفاوت رفتاری ناشی از یکی از این اختلالات است.نکته مهمی که باید یادمان باشد اینست که هر تفاوتی در بینش و رفتار دیگران را ناشی از اختلال ندانیم که آنوقت در اصل خودمان دچار اختلال فکری و طرحریزی نگرش و رفتار اشتباه در مقابل آنها خواهیم شد. امااگر مطمئن به اختلال رفتاری دیگران شدیم با این دیدگاه و بصیرت دیگر آنهارا به عنوان متخاصم و دشمن نخواهیم دانست بلکه به عنوان انسانی که قطعا نیاز به کمک دارد با عشق و رغبت در جهت یاری رسانی به آنها گام بر خواهیم داشت ضمن اینکه از بعضی رفتارهای آنها دیگر نگران نشده و درصدد تلافی کردن و جنگیدن ذهنی و عینی با آنها بر نخواهیم آمد.
منبع: تبیان
استرس در حقیقت پاسخ بدن ما به محیط اطرافمان است. این واکنش اغلب در اثر وقایع خاصی پدید می آید. تغییرات استرس آفرین می توانند فیزیکی، روانی و یا رفتاری باشند. علت های ایجاد کننده استرس را استرسور می نامند و این علل در افراد متغیرند. واکنش بدن ما نسبت به استرس ها با ترشح برخی مواد شیمیائی - هورمون ها - انجام می شود و حالتی تحت عنوان جنگ و گریز را پدید می آورد.
اضطراب کلمه ای است که در زندگی روزمره، برای توصیف حالات و احساسات، بسیار استفاده می شود. به طور مثال، هنگام سخنرانی در گردهمایی، هنگام امتحان دادن، هنگام مواجهه با مشکلات مادی و ... از این رو در شرایط فوق، در سخنان خود از این کلمه استفاده می کنیم، ولی به آن توجه چندانی نمی کنیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پیشگیری نوین، در روان شناسی، اضطراب مرحله پیشرفته تر استرس مزمن است و هنگامی به صورت مشکلی بهداشتی روانی در می آید که برای فرد یا اطرافیشان اش رنج و ناراحتی به وجود آورد یا مانع رسیدن او به اهدافش شود و یا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند. برای درک بهتر موضوع، اضطراب را بررسی می کنیم.
استرس، تنیدگی یا فشار عصبی، در روان شناسی به معنی نیرو و فشار است. هر محرکی که در بدن باعث ایجاد واکنش شود، عامل تنیدگی یا استرس نامیده می شود. به معنایی دیگر، هر عاملی که موجب تنش روح و جسم و از دست رفتن تعادل فرد شود، عامل تنیدگی است. تنیدگی، واکنش یا واکنش هایی است که در فرد، در اثر حضور عاملی دیگر ( عامل تنیدگی ) به وجود می آید تا تعادل از دست رفته را باز گرداند و باعث بسیج شدن قوای فرد برای مقابله با آن عامل و آماده باش موجود زنده می شود.
به عبارت دیگر، استرس در حقیقت پاسخ بدن ما به محیط اطرافمان است. این واکنش اغلب در اثر وقایع خاصی پدید می آید. تغییرات استرس آفرین می توانند فیزیکی، روانی و یا رفتاری باشند. علت های ایجاد کننده استرس را استرسور می نامند و این علل در افراد متغیرند. واکنش بدن ما نسبت به استرس ها با ترشح برخی مواد شیمیائی - هورمون ها - انجام می شود و حالتی تحت عنوان جنگ و گریز را پدید می آورد.
اصلی ترین هورمون هائی که این حالت را به وجود می آورند عبارتند از آدرنالین و کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی و بر اثر دریافت سیگنال هائی از هیپوتالاموس مغز، ترشح شده و پاسخ های خاصی را در بدن بر می انگیزند.
اصلی ترین هورمون هائی که این حالت را به وجود می آورند عبارتند از آدرنالین و کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی و بر اثر دریافت سیگنال هائی از هیپوتالاموس مغز، ترشح شده و پاسخ های خاصی را در بدن بر می انگیزند.
طول عمر آدرنالین کوتاه بوده و در حقیقت برافروختگی های ناگهانی در اثر خشم، گلگون شدن چهره به دنبال استرس شدید و … ناشی از ترشح همین هورمون است. طول عمر کورتیزول بیشتر بوده و باعث اثرات طولانی تر و مزمن تری در فرد می گردد.
ترشح تدریجی و طولانی کورتیزول باعث تخلیه انرژی، کاهش فایده بخشی سیستم ایمنی، کاهش تمرکز حواس و چاقی می گردد. همه ما به گونه ای در معرض استرس های مختلف قرار داریم، اما نکته جالب اینجاست که برخورد افراد مختلف با استرس و کنار آمدن با شرایط در اشخاص مختلف متفاوت است.
اضطراب را خیلی زیاد تجربه می کنید؟
علایم و نشانه های متداول بروز اضطراب عبارتند از:
- ناتوانی در تمرکز کردن
- افزایش نگرانی
- ناتوانی در انجام تکالیف و کارها در زمان مشخص - عدم حضور در کلاس
- تغییر خلق و خو و تحریک پذیری
- تنش
- سردرد
- گرفتگی عضلات
- تغییر عادات تغذیه
- بروز اختلالات خواب
روش های گوناگون برای کاهش و مدیریت اضطراب
- احساس وجود برنامه کنترل و مدیریت صحیح و اصولی بخش مهمی از کنترل و کاهش اضطراب را تشکیل می دهد. آموختن روش های مدیریت مسئولیت ها، پایداری کردن بر اهداف، استراحت کردن و اجرای تکنیک های تمدد اعصاب از جمله مهارت های مدیریت زمان است.
- سعی کنید هدف واحدی برای خود انتخاب کنید که خلق و خوی تان را بهبود ببخشد و از اضطراب تان بکاهد.
- از به تعویق انداختن کارها بپرهیزید. به تعویق انداختن مسئولیت ها و کارها تا دقایق پایانی می تواند بیشتر از زمانی که تکالیف و مسئولیت ها را به موقع انجام دهید اضطراب ایجاد کند. به تعویق انداختن کارها، تکالیف و مسئولیت ها می تواند تاثیر مستقیمی بر کیفیت کار، خواب و خلق و خوی تان بگذارد.
- تمرین عادات خواب خوب می تواند نشان دهد که خوب استراحت کرده اید. محرومیت از خواب می تواند سبب ایجاد مشکلات جسمی و روحی و افزایش اضطراب شود.
- مصرف محرک ها - مثل کافئین - که می توانند سبب ایجاد و تشدید اضطراب شوند را محدود یا متوقف کنید.
- در حین کارهای تان در طول روز، زمانی را برای استراحت و فعالیت های مفید اختصاص دهید. در حین زمان های استراحت کلاس، مطالعه و کار کردن در فضای آزاد قدم بزنید، موسیقی گوش کنید و ... تا ذهن تان استراحت کند.
- نوشتن یادداشت های روزانه را آغاز کنید.میگناir تعداد زیادی از افراد نوشتن یادداشت های روزانه روشی مناسب برای کنترل اضطراب، درک احساسات و تصمیم گیری ها و ... می دانند.
- باید بدانید همه در زندگی شان با محدودیت های گوناگونی مواجه هستند. باید بیاموزید محدودیت های زندگی را بپذیرید و با توجه به آن از خود و دیگران توقع داشته باشید.
- برای اوقات فراغت تان برنامه ریزی کنید. - شوخ طبعی را وارد زندگی تان کنید. خندیدن می تواند بهترین راه کاهش تنش باشد.
- تلاش کنید از دوستان و خانواده تان کمک بگیرید تا بتوانید اضطراب را از خود دور کنید. مطمئن شوید به طور اختصاصی بر تجربیات منفی تمرکز نکنید. سعی کنید به سه چیز مثبتی که در زندگی تان اتفاق افتاده فکر کنید و با دیگران در میان بگذارید.
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: به شما سفارش می کنم که نسبت به نوجوانان نیکی کنید زیرا آنها نازک دل هستند.
نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران های زندگی فرد است. نوجوان از مرز کودکی گذشته و وارد مرحله نوینی شده که درزندگی او منحصر به فرد است زیرا درعبور از مرحله کودکی به مرحله نوجوانی بایستی از صخره های لغزان نوجوانی گذشت و تحولات گوناگون در این مرحله نیز حاکی از حساسیت آن است.
نوجوانی ، دوران رشد و تکامل جسمانی ، فکری، عاطفی، معنوی و اجتماعی است. ورود به دوره نوجوانی فرد را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می سازد و درجامعه ما که بیشترین جمعیت آن نوجوانان هستند مسلما نمی توان این جمعیت فعال را نادیده گرفت. پس لازم است که والدین و مسئولین با مشکلات نوجوانان آشنا شوند تا بتوانند با آنها رفتاری درست داشته باشند.
2 – از لحاظ رشد عقلی، کودک مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و در آستانه تفکر انتزاعی قرار می گیرد.
3 – تنوع خوی و خصلت با وضوح هرچه تمام تر آشکار می شود.
4 – رقابت با خود و رقابت با دیگران را تکمیل می سازد.
5 – نوجوان تقریباً از همه کسانی که اکنون در زندگی او مقامی داشته اند سلب اعتماد کرده، بی حوصله و یاغی می شود.
6 – استعدادهای خاص به تدریج بروز می کند و تفاوتهای فردی آشکار می شود.
7 – برای نوجوان سئوالات متعددی مطرح می شود و در همان حال جوابهای دیگران کمتر او را قانع می کند.
8 – دوره وابستگی به سر آمده و ، نوجوان می خواهد زندگی مستقل خود را پایه ریزی کند.
دوره نوجوانی اغلب به عنوان دوره مشکل ، غیر قابل پیش بینی تعریف شده است . دراین دوران مشکلات نوجوانان به دوشکل کلی نمایان می شود ، مشکلاتی که نوجوانان از دوران کودکی در رفع آن کوشش داشته و هیچ وقت در حل آنها موفق نبوده است و مشکلات ویژه که قسمت عمده آنها دررابطه با مرحله رشد او کاملاً طبیعی به نظر می رسد.
اختلال در تصویر بدنی، بحران هویت ( خودشناسی ) ، مشکل اجتماعی نشدن، مسئله روانی، ترس، نگرانی، خشم، عصبانیت، احساس حقارت، تعارض، اضطراب، دشواریهای تحصیلی و اعتیاد.
1 – در برخورد با نوجوانان ، ملایم و منطقی باشید.
2 – هیچگاه نظرات خود را به نوجوانان ، تحمیل نکنید.
3 – تجارب موفقیت آمیز نوجوانان را افزایش دهید.
4 – نوجوانان خود را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا کنید.
5 – نسبت به احساسات و عواطف نوجوانان خود بی تفاوت نباشید.
6 – توجه داشته باشید که مشاجرات لفظی درخانه (میان پدر و مادر) ، در روحیه یا رفتار نوجوان منعکس می شود.
7 – به بهانه ی گفتگو با نوجوانان ، اهداف خود را به آنها القا نکنیم.
8 – تحملِ نوجوان را برای مواجه شدن با ناکامی های اجتماعی افزایش دهید.
9 – برای پرکردن اوقات فراغت نوجوانان ، اهمیت بسیاری قائل شوید.
از سقراط پرسیدند چرا بیشتر با جوانان مجالست و هم نشینی می کند؟ پاسخ داد که شاخه هاینازک و تَر را می توان راست کرد ولی چوبهای سخت که طراوت آنها رفته باشد به استقامتنگراید .
1. کاهش شدید عشق:
چنین افرادی از توان عاطفی کمتری برخوردارند و در روابط عاشقانه توفیق کمتری کسب میکنند.
2. تاثیرات فیزیولوژیک:
سلامت جنسی انسان که تأثیر عمیقی در سلامت جسمی و روانی او دارد، حاصل ارضاء معقولی است که درپی تحریک واقعی و نیاز حقیقی فیزیولوژی بدن اتفاق افتاده باشد. عدم حفظ این عدم تعادل، از عقلانیت انسان میکاهد و او را وادار به گناه میکند.
3. تضعیف انسانیت:
جنبه جنسی بسیاری این افراد، عاری از ویژگیهای انسانی میشود. آنها یک حالت «من غریبه» (جنبه تاریک) را توسعه میدهند که محور آن، شهوت جامعه ستیز و عاری از اکثر ارزشها است.
4. از بین رفتن عفت عمومی و اجتماعی در دراز مدت:
کسانی که اینگونه فیلم ها را تماشا می کنند در برخورد با افراد دیگر در اجتماع نگاه جنسی دارند و شیطان همیشه برای گمراه کردن آنها امید دارد. زیرا آنها برای گمراهی و انحراف از مسیر الهی آمادگی لازم را دارند.
5. نقش بستن تصاویر جنسی در مغز:
در این جا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، «مک گاف» در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافتههای او (که بسیار ساده شده اند) نشان میدهند که خاطرات تجربههایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ میدهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز مینشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض میتواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزهنگاری و هرزهبینی را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربههای گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ میکنند و مرتباً به ذهن خطور میکنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک میکنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی میشود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پیدرپی آن صحنه در ذهن خواهد بود.
6. تأثیر بر رفتار جنسی:
برخی از جامعهشناسان آلمانی ادعا میکنند «عادت بیمارگونه دیدن عکس یا فیلمهای پورنو (سکسی) بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورنو» تأثیر منفی دارد. تا جایی که این بیماران، از انجام سکس عادی و عشقورزی لذتی نمیبرند
7. انزوا و کاهش روابط اجتماعی:
پژوهشگران آلمانی معتقدند که اعتیاد به دیدن فیلم ها و تصاویر پورنو، همچنین سبب انزوا و دوری فرد از اجتماع و کاهش روابط اجتماعی او میشود.
8. تحلیل توان عقل:
هرقدر که اطلاعات موجود در ذهن، منظمتر و دارای عناوین کمتری باشد، دسترسی عقل به آنها برای پردازشهای جدید، مهیاتر خواهد بود. اما وجود دادههای فراوان و متعدد که فضای ذهن را بی جهت پر کرده باشند و با تکرار درگیری ذهنی و رفتار بیرونی، تقویت شده باشند، باعث میشود توان عقل را به مقدار چشمگیری کاهش دهند، چه رسد جایی که این دادهها، دارای تاثیر بر هورمونهای مختلف نیز باشد که تأثیرات ارگانیک را نیز درپی داشته باشد.
9. سقوط شخصیت زن و مرد و تبدیل شدن به وسیلهای برای اشباع هوسهای سرکش:
با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعیها و برداشتهای وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود میگیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است.
10. آسیب جسمی:
علم پزشکی هنوز تا مرز شناخت بسیاری از بیماریها فاصله ای طولانی دارد و چه بسا اموری که در زندگی روزمره ما وجود داشته باشد و ما به عنوان امور مفید از آنها استفاده کنیم، در آینده ای نزدیک ضرر آنها از نظر پزشکی ثابت شود. بنابراین اگرچه تاکنون برای هرزهبینی، اثر جسمانی مستقیم تشخیص داده نشده است (و احتمال این وجود دارد که با پیشرفت علم مشخص گردد) ولی قطعا اثر غیرمستقیم دارد. یعنی نگاه به عکس و فیلمهای مبتذل غالبا موجب تحریک سیستم عصبی خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) و تحریک شهوت میگردد؛ هم زمان ضربان قلب و تعداد تنفس افزایش پیدا میکند؛ ترشح برخی از هورمونها در خون بالا رفته و تعادل هورمونی و روانی شخص برای دقایقی و گاه ساعت ها و گاه روزها به مخاطره میافتد. اگر این رفتار به مدت طولانی ادامه یابد آثار آن همه عمر فرد را در بر خواهد گرفت.
11. پرخاشگری:
هرزهبینی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب میگذارد بلکه افراد را تشویق میکند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند.